آنهايي كه بي عاطفه هستند روزگاري بسيار عاشق بودن

گاهی اوقات ارزش در آغوش کشیدن یه بالشت،هزار برابر بالاتر ازدر آغوش کشیدن یه نامرده...!

   عشق معلمِ خوبیست اگر تمامِ


  حواست را پای درس‌هایش


بگذاری...

                                                                    

نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:26 توسط سينا| 2 Comment

 

شده بعضي وقتا يهو فکر کنی ديگه دوستش نداري؟
به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟
مگه کيه؟
مگه واسم چيکار کرده؟
مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟

بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟

يهو، يه چيزي يادت مياد....
يه چيز خيلي کوچيک....
يه خاطره....
يه حرف....
يه لبخند....
يه نگاه....
و بعد....
همين....

همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که فقط اونو دوست داري و نمي توني فراموشش کنی!!!!
 
 

نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:16 توسط سينا| Comment

رفتنت
نبودنت
نامردیت...
هیچکدام نه اذیتم کرد
و نه برایم سوال شد!!
فقط
یک بغض خفه ام می کند...!
چگونه نگاهت کرد که مرا اینگونه تنها گذاشتی...؟؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:30 توسط سينا| Comment one
برای بعضی دردها
نه می توان گریه کرد نه می توان فریاد زد
برای بعضی دردها
فقط می توان نگاه کرد و بی صدا شکست..!!
 


نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط سينا| Comment

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:24 توسط سينا| Comment

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:22 توسط سينا| Comment

میگویند:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا....
اما مشکل اینه که این روزها نمیتوان آنها را از هم تشخیص داد!!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:18 توسط سينا| Comment

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:15 توسط سينا| Comment

 

تنهایی من از اونجایی شروع شد که ، میان این همه " بود " منتظر یکی بودم که "نبود "...

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:42 توسط سينا| Comment

گذشت اون روزا که دخترا مثل مامانشون آشپزی میکردن , حالا مثل باباهاشون عرق میخورن !

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:39 توسط سينا| Comment

خدایا...!

اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...!

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:31 توسط سينا| Comment

همیشه بترسید از آدمایی که
زودتر از موعد ابراز عشق میکنن
چون همونا هستن که زودتر از موعد ترکتون میکنن

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:13 توسط سينا| Comment

ما از اوناشیم که:

فشن نیستیم…
بابامون ماشین شاسی بلند نداره بیایم دنبالت…
مارک کفشمون دیگه آخرش کفش ملیه…
نداریم هرشب ببریمت بیرون خرجت کنیم…
ولی…
وقتی میگیم دوستت داریم یعنی دوست داریم

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:9 توسط سينا| Comment

همه چيز از يه بطري بازي شروع شد ؛
كمي بعد از نيمه شب ،
روي يك ميز شش نفره همه مست و خراب ...!!
بطري چرخيد ، چرخيد و چرخيد ...
... همه چشمها به چرخشش بود !
... ... حركتش كم شد
كم تر و كم تر ...!!
تا بالاخره ايستاد !
سرش به طرف من بود به هر حال من بايد اطاعت مي كردم
با چشم مسير سر تا انتهاي بطري رو طي كردم !

آخرش رسيد به اون ...
نگاهم كرد و خنديد !
بلند بلند مي خنديد !
دليل خنده هاش رو نمي فهميدم تا اينكه ساكت شد و خيره به من !
به لباش چشم دوخته بودم منتظر اينكه بگه رو دستات راه برو يا صورتت رو با سس بشور ...
يا يه چيزي مثل همينا ...!!
كه يهو كوبيد روي ميز و ابرو هاشو تو هم كرد ...!!
گفت : حكم ؛
... عاشقم شو ...!!
                                                                                                                    

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:58 توسط سينا| Comment

 

ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﺁﻓﺮﯾﻨﻨﺪ... ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

 

ضایع یعنی اینکه فامیلیت قاسمی باشه باباتم اسمتو گذاشته باشه “میرزا... :|


یعنی‌ اگه رو نوشابه نمی نوشتن “خنک بنوشید” ، من میجوشوندم بعد میخوردم !!!

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:39 توسط سينا| Comment

اينقدر عطر رو روي تنت خالي نکن! تو بوي گند خيانت ميدي لعنتي

نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:19 توسط سينا| Comment

 

آنهايي كه بي عاطفه هستند

روزگاري بسيار عاشق بودن

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط سينا| Comment

گاهی وقت ها ....
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی !
دوستش بداری ؛
وَ برایش چای بریزی ،
گاهی وق
ت ها ....

دلت می خواهد یکی را صدا کنی !
بگویی : سلام ؛
می آیی قدم بزنیم !؟
گاهی وقت ها ....
دلت می خواهد یکی را ببینی !
گاهی وقت ها ....
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد .گاهی وقت ها ....
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی !
دوستش بداری ؛
وَ برایش چای بریزی ،
گاهی وقت ها ....
دلت می خواهد یکی را صدا کنی !
بگویی : سلام ؛
می آیی قدم بزنیم !؟
گاهی وقت ها ....
دلت می خواهد یکی را ببینی !
گاهی وقت
ها ....
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد ...

 

نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:50 توسط سينا| Comment

نوشته شده در شنبه 4 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:7 توسط سينا| Comment

نوشته شده در شنبه 4 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط سينا| Comment

 

همیشه خنده دلیل شادمانی نیست
کافیست از زندگی‌ بریده باشی‌... آنوقت
به دردهایت هم می‌خندی......

 

 

نوشته شده در شنبه 4 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:46 توسط سينا| Comment one

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 11:36 توسط سينا| Comment

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 11:2 توسط سينا| Comment

چقدر سخته منتظر کسی باشی که هیچوقت قرار نیست بیاد......
چقدر سخته اونی که دوسش داری رو تو بغل یکی دیگه ببینی!!!!!

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:36 توسط سينا| Comment

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:32 توسط سينا| Comment

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:31 توسط سينا| Comment

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:15 توسط سينا| Comment

به اين آدما كه كه توي خيابونا ميبيني ميخندن واسه خودشون نگو ديوونن نگوو اينارو اونا با خاطراتشون زندگي ميكنن گناه دارن هواشونو داشته باشين ....

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:10 توسط سينا| Comment

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:6 توسط سينا| Comment

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 15:6 توسط سينا| Comment

چه فرقی دارد در کجای این زمین خاکی مرا دفن کنند

یک طبقه یا سه طبقه
یک ملیونی یا بیست ملیونی
وقتی فاتحه من , قبل از مردن خوانده شده است

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:21 توسط سينا| Comment

ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﯽ،
ﻏﺬﺍﺗﻮ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ،
ﻧﺎﻫﺎﺭﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ، ﺻﺒﺢ ﻫﺎ؛ ﺷﺎﻡ!
ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﺕ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯾﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻧﻤﯿﺎﻥ
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﯽ!
ﺷﺐ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ...
... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:20 توسط سينا| Comment one

زیر قطره های بـاران نوازشت ، آرام میشوم !

از کجا آمده ای ؟

بــــوی تنت بارانیست ...!

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:19 توسط سينا| Comment

اینایی که یه دفعه بغل میخوان بعد هیشکی رو پیدا نمیکنن بی بغل میمونن، بغض میکنن اینا خیلی گناه دارن....
اينوووو يادت نره

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:16 توسط سينا| 2 Comment

دلخوش نباش ازاینکه هرروز بایکی هستی اینکه هرکسی می تونه باتو بودن رو تجربه کنهاين نشان از بی لیاقت بودن توست نه چیزدیگری

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:7 توسط سينا| Comment

3 روزه نميتونم بخوابم دارم ديوونه ميشم چه مرگمه !!آخه خلاصه يك جا ميرسه كه مغز ميخواد استراحت كنه !مغز هم ندارم كه بخواد استراحت كنه !خسسسسستههههههههه شدمحالا ازينا گذشته اين شكلك رو بنگر .>>      .........اي يكيو ....كسخل روانيه 

نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,ساعت 11:47 توسط سينا| Comment


قالب وبلاگ Coeur



کد آهنگ